سطح متوسط آلمانی شامل چه آموزش هایی است؟
سطح متوسط آلمانی سطحی است که بعد از اتمام دوره ی مقدماتی زبان آلمانی آغاز میشود. حدس میزنم زمانی که این لینک را باز میکنید در سطح ابتدایی با زبان آلمانی آشنا شده اید. حالا زمان آن رسیده است دانش آلمانی خود را ارتقا داده و لغات پیشرفته و زمان ها را فرا بگیرید. پس شما کاملا آماده ی شرکت در دوره های سطح متوسط آلمانی هستید.
حالا وقتش رسیده که دانش آلمانی خود را از سطح مقدماتی فراتر ببرید.
در ادامه میتوانید با چند موضوع جذابی که در دوره های سطح متوسط آلمانی یاد میگیرید آشنا شوید. از واژه های هم ریشه در دو زبان گرفته تا افعال مدال، با تسلط بر این مطالب میتوانید از یک فرد با دانش متوسط به به فردی که با اعتماد به نفس و روان صحبت میکند، تبدیل شوید.
هفت موضوع جذاب که در دوره های سطح میانی آلمانی یاد میگیرید.
Kognaten(cognates– واژگان هم ریشه در دو زبان)
یک حقیقتی هست آن هم اینکه انگلیسی بسیار به آلمانی شباهت دارد. پس اگر به تازگی زبان آلمانی یاد میگیرید این باید کمی دید شما را باز میکند. از شباهت ها و قواعد گرامری که پیش از این با آنها آشنا بودید استفاده کنید تا هر چه سریعتر از نردبان چندزبانه بودن بالا بروید. در واقع ممکن است گاهی اوقات یک لغت را به انگلیسی و با لهجه آلمانی بگویید. ولی یک فرد آلمانی زبان به شما بگوید این لغت در واقع یک لغت آلمانی است. اگر باور نمیکنید سعی کنید لغت تکنولوژی technology’ را بخوانید. اگر بهتون بگم که در آلمانی هم همین Technologie است چی؟
یا مثلا واژه Literatur ( (literature– ادبیات). این ها تنها مثال های ساده ای از این شباهت ها هستند، لغت های بسیاری همانند مواردی که گفته شد وجود دارد که برای شما آشنا هستند.
یکی دیگر از شباهت های بسیار جالبی که میان آلمانی و انگلیسی وجود دارد، در ساختار جملات، جملات مجهول و دیگر قواعد گرامری است که در حقیقت یکسان هستند. به همین دلیل است که من میگویم اگر زبان انگلیسی صحبت میکنید در واقع بدون اینکه بدانید دارید بخش های مهمی از زبان آلمانی را یاد میگیرید.
در سطح متوسط آلمانی (modal verbs) افعال مدال
افعال مدال یا کمکی، فعل هایی هستند که زمان فعل یک جمله را اصلاح میکنند. مثلا “I must buy something”(من باید یه چیزی بخرم). در این جمله must، یک فعل کمکی است. همین ساختار در آلمانی هم وجود داردIch muss etwas kaufen(I must buy something).
در آلمانی فعل مصدری بعد از فعل کمکی همیشه در آخر جمله قرار میگیرد(مثلا kaufenآخر جمله آمده). دیگر افعال کمکی در زبان آلمانی، دقیقا مثل زبان انگلیسی عبارتند از:
- müssen (must– باید)
- können (can– میتواند)
- dürfen (may– شاید)
- Sollen (should– باید)
- wollen(want– میخواهد)
- mögen (like– دوست دارد)
- möchten (would like– دوست دارد)
Reflexive Verbenreflexive verbs- افعال انعکاسی در سطح متوسط آلمانی
تشخیص افعال انعکاسی در زبان انگلیسی بسیار راحت است زیرا این افعال معمولا با یک ضمیر همراه میشوند. در جمله ای مثل “I hurt myself”, به خودم آسیب زدم، به راحتی میتوان تشخیص داد که فاعل یعنی (I) و مفعول یعنی (myself)، یک نفر هستند. به این صورت میتوان تشخیص داد که فعل “hurt”، یک فعل انعکاسی است.
از سوی دیگر در آلمانی افعال انعکاسی کمی متفاوتتر به کار میروند. البته گرامر آن تقریبا هیچ تغییری نمیکند. مثلا اگر بخواهید بگویید:
“ich kann nicht mich beschweren” ((I can’t complainنمیتوانم گله ای کنم. در واقع دارید از فعلی آلمانی sich beschwerenاستفاده میکنید.
نکته دیگری که باید در هنگام یادگیری افعال انعکاسی آلمانی به خاطر داشته باشید این است که حتما در هنگام تمرین کردن sich که به همراه آنها میاید را یاد بگیرید زیرا در تشخیص اینکه فعلی انعکاسی است نه معمولی، کمک بسیاری به شما میکند.
Passivformen(passive voice–مجهول)
جملات مجهول اکثرا زمانی استفاده میشوند که فاعل نمیخواهد مسئولیت کارش را برعهده بگیرد. تشخیص این جملات هم بسیار راحت است زیرا فاعل یا اصلا مشخص نیست یا در آخر جمله میاید. در انگلیسی به این صورت است: “I closed the door”، من در را بستم، این یک جمله معلوم است. اما این دو جمله مثال های خوبی از مجهول هستند “the door was closed” یا “the door was closed by me”.
در آلمانی هم از همین ساختار برای مجهول استفاده میشود. در جملات مجهول معمولا باید از فعل مصدری warden (to be) استفاده کرد. مثلا جمله “Die Tür ist geschlossen”( the door is closed – در بسته است)، مجهول نیست زیرا حالت فعلی در را بیان میکند. اگر بخواهید بگویید که در دارد بسته میشود این معنی مجهول میدهد. در آلمانی باید بگویید “die Tür wird geschlossen” (the door is being closed.).
Verben mit zugehörigen Präpositionen(Phrasal verbs– افعال مرکب دوکلمه ای )
همانند زبان انگلیسی، آلمانی نیز برای شفاف سازی معنی جمله از حروف اضافه در کنار افعال بهره میبرد. مثلا فعل Cleaning up(تمیز و مرتب کردن) با فعل cleaning out(دست خالی شدن)، کاملا متفاوت است.
در زبان آلمانی این موضوع پیچیدگی کمتری دارد زیرا برخی از حروف اضافه به عنوان بخشی از فعل می ایند. مثلا در aufdecken (cover up– پوشاندن)، حرف اضافه auf(up) بخشی از خود فعل است. البته یادگیری حروف اضافه ای که با فعل ها می آیند بسیار کمک کننده است. هر چند که برای کسب مهارت هر چه بیشتر در این بخش ها باید آنها را به خوبی حفظ کنید. یادگیری زبان آلمانی به خودی خود نیازمند حفظ اطلاعات بسیاری است. اگر در هنگام یادگیری افعال حروف اضافه را هم یاد بگیرید در واقع میانبر زده اید. به این صورت تنها یک بار آن لیست را حفظ میکنید. در غیر این صورت ار بخواهید آنها را جداگانه یاد بگیرید برای هر فعل جدیدی باید به فهرست حروف اضافه سر بزنید تا معنی آن را بهتر متوجه شوید.
Konjunctiv II(subjunctive– وجه شرطی)
در زبان انگلیسی وقتی که از آرزوهای خود حرف میزنیم از زمان وجه شرطی استفاده میکنیم. وجه شرطی با اصطلاحات شرطی همراه میشود. مثلا “If I were president, I would be busy.”(اگر من رییس جمهور، قطعا سرم خیلی شلوغ بود). کلمه“اگر“به شما نشان میدهد که این جمله یک موقعیت فرضی را بیان میکند. چون این جمله فرضی است به جای was ازwere ، استفاده میشود. were در اینجا وجه شرطی است. در انگلیسی نمیگوییم “if I was you” بلکه میگوییم “if I were you” ، چون ممکن نیست من، شما باشم!
در آلمانی هم ساختار جملات شرطی و وجه شرطی به همین صورت است. اگر بر مبنای موقعیت فرضی خود از würde (would) یا hätte (would have)استفاده کنید، هیچ قانون گرامری را نقض نکرده اید. این هم دو مثال جذاب:
Wenn ich Präsident wäre, hätte ich viel zu tun. (If I were president, I would have a lot to do.)
اگر من رییس جمهور بودم، قطعا کارهای زیادی داشتم.
Wenn ich arbeite, würde ich bezahlt werden. (If I work, I would be paid.)
اگر کار کنم پول میگیرم.
Präteritum(imperfect tense– زمان ناکامل)
اگر به صحبت های یک آلمانی زبان در طول روز دقت کنید متوجه میشوید که زمان های ناکامل خیلی کم استفاده میشوند. همانند زبان انگلیسی در آلمانی هم اگر در موقعیت نادرست از ساختارهای رسمی استفاده کنیم، کمی سنگین و بد به نظر میآید. مثلا اگر بخواهید بگویید”من به یه جایی رفتم I went somewhere، خیلی کم پیش میاید که بشنوید:
ich ging irgendwo (I went somewhere)
بلکه بیشتر این را میشنوید زیرا بیشتر آلمانی زبان ها این مدل را ترجیح میدهند:
ich bin irgendwo gegangen (I have gone somewhere)
در روزنامه یا مجلات، به ندرت زمان های کامل دیده میشوند(مگر اینکه نقل قول دقیق صحبت های فردی باشد). البته اینطور نیست که استفاده از زمان های غیرکامل در جملات روزمره اشتباه باشد بلکه حتی برخی از مردم از آن لذت هم میبرند. در هر صورت اگر میخواهید از زمان های غیر کامل در موقعیت های غیررسمی و عادی تر استفاده کنید باید آماده باشید که بقیه فکر کنند دارید کمی رسمی حرف میزنید.
مشاوران ما در مرکز زبان هیراد هم اکنون آماده پاسخگویی به سوالات شما دراین زمینه می باشند.
ارتباط در واتس اپ: کارشناسان آنلاین
ساعت کاری این بخش: 9 الی 20:30
جستجو
دستهها
مشاوران ما در مرکز زبان هیراد هم اکنون آماده پاسخگویی به سوالات شما می باشند.
ارتباط در واتس اپ: کارشناسان آنلاین
ساعت کاری این بخش: 9 الی 20:30